فرشته کوچولوی ما ال آی

ال آی و سبحان جون عاشق شهربازین خاله الهام مامان سبحان هم زحمت کشید و به شهر بازی بردشون    ...

عزیزم  با تو بودن برایم بهترین لحظات زندگی است و من وجود پر مهر و سرشار از عشق تو را در کاشانه قلبم به وضوح میبینم و میدانم با تو میشود به خدا رسید. سه شنبه 29 اردیبهشت سالگرد ازدواج من وبابا غلامرضای مهربون بود بابایی زحمت کشیده بود و کیک خریده بود،شام هم خونه مامانی اینا بودیم مامان جون و دایی جون اینا هم بودن وکلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به شما وروجکا محمدرضا جون پسردایی گلم ...

  سلام دوردونه مامان،قند عسلم،دختر خوشگل و یکی یه دونم،واااااااای که چقدر دلم واسه اینجا تنگیده بود  آخه  زیاد وقت نمیکنم سر بزنم روز به روز که بزرگتر میشی دیگه مامان فرصت نمیکنه سر بزنه آخه زیاد دوست داری باهات وقت بگذرونم الان هم دزدکی اومدم طبق معمول خوابیدی و مامان یه خورده بیکاره حالا از اینا بگذریم ....... اولین مسافرت ال آی به مشهد مقدس بود،یه سفر ده روزه،که خیلی بهمون خوش گذشت البته زیر سایه شما خانومی.چهارشنبه 16 اردیبهشت از تبریز در اومدیم و قرار شد از راه شمال بریم و شب اول تو آستارا موندیم و شب دوم لاهیجان و شب سوم نور و شب چهارم گرگان و بعدشم که عصر یکشنبه رسیدیم مشهد طی این راه طولانی عروسکم اصلا اذی...